یافتم یافتم
سلام
شاید با خودتون بگین چی تو ذهن این بشر میگذره که جای ترجمه آهنگای باقی مونده تصمیم گرفته مطلب بذاره؟ خب باید بهتون بگم که آدم فقط یه بار زندگی میکنه و توی این تایم محدود زندگی حقیقتا تصمیما غلط خیلی راحت ترن.گاهی اوقات هم راضی کننده تر.
شاید بهم الهام شده بود ولی چندشب پیش متوجه شدم که بالاخره قضیه چیه. Unreal unearth رو میگم. و همینطور wasteland baby و EP و خلاصه همه شون. همینطور هم داستان in the woods somewhere رو فهمیدم. این یکی واقعا بهم الهام شد.
خب شروع کنیم.اول از همه امیدوارم پست کیوت جدید رو دیده باشین و شمام مثه من عاشق زنبورا شده باشین. هوزیر سالهای پیش توی یه مصاحبه درمورد رسیدن به سن زنبورداری میگفت و فک کنم نتونست جلوی طبیعتشو بگیره.خخخ
چند شب پیش هم موقع اجرا به کمرش آسیب زد و ظاهراً تمام مدت اجرا تحت تاثیر داروها بوده.توی فیلما چیزی مشخص نیست و بنظر عادی و فقط کمی بی حاله ولی بازهم کاملا داره انرژیش رو میذاره.
بگذریم.
چیزی که یافتم
اگه یادتون باشه آلبوم قبلی درمورد کائنات بود از نابودی،مرگ، و سیر جهان هستی میخوند. حتی رگه هایی از تئوری های فیزیک توی ترانه هایش داشت و اشاره میکرد به کتابهایی که هوزیر توی سیر مطالعاتیش چندسال قبل بهشون اشاره کرده بود.
آلبوم اولش هم کاملا تم مذهبی(مخالفت) و عاشقانه داشت درعین حال از خلقت و آفرینش و مرگ میگفت
این آلبوم جدید بیشتر فولک-ایرلندیه. درمورد میهن پرستی و سفر تلخی به گذشته،حال و آینده داره . سایه مرگ حضور داره ولی بیشتر در فرم جنگ.عاشقانه هاش هم دیگه اون عشق رمانتیک سابق رو توصیف نمیکنه. در عوض اعتراض خیلی زیاده. این یه آلبوم جدید با دیدگاه جدیده. این یه سفره جدیده.
بخاطر همین به یه EP نیاز داشت
آهنگای EP شاید کاملا نامربوط به آلبوم نبودن ولی قطعا توی تم و پیام آلبوم تاثیر میذاشتن
ما دست تو دست جنگل ددی مون داریم سفری در طول سالها رو تجربه میکنیم و از مسیری همراهش میگذریم که دیدگاه ها و شهرهای مختلفی داره. همراهش و با فصل های مختلف لباس ها و رنگ های مختلفی میگیریم. ولی درونمون هنوز روح و خون همیشگی جریان داره.
مرسی که وقت گذاشتین
مرسی از نگاهتون